اتفاق های این چند روز + خبر خوب و بد + نامه ی برای خواهر زادم
سلام دوستان عزیزم من دوباره اومدم
اومدم با چند تا خبر عالی و بد !
اولین چیز اینکه : من معدل کارنامه 20 شدم خیلی خوشحالم
و حالا یه خبر بد دوستای عزیزم چرا برام کامنت نمیذارید
الان با اینکه زمستون هستش باید هوا سرد باشه ساری هوا برعکسه خیلی هوا خوب هستش
دوست دارم خواهرم و نامزدش زود تر ازدواج کنن و صاحب یه خواهر زاده ی ناز بشم
و یه نوشته دارم برای خواهرزادم
الان دلم میخواد یه خواهرزاده ی کوچولو داشتم و وقتایی که بیکار بودم باهاش بازی میکردم خب اما من خیلی زود صبرم لب ریز میشه اما نه خواهرم هنوز نامزده 2 ساله فعلا هنوز معلوم نیس که کی از ازدواج کن من الان دلم میخواد با خواهر زادم حرف بزنم دوست دارم باهاش درد و دل کنم قو دلم میخواد این قدر و خوشگل باشی!
خواهر زاده ی ناز بهترین ها رو برات آرزو دارم خیلی دوستت دارم خیلی آن قدر آرام دوستت خواهم داشت که حتی خودتم متوجه نمیشی
و خواهرزاده ی عزیزم امیدوارم چشمای ناز تو این شکلی باشه این رنگی به این خوشگلی آخه نمیدونم چه جوری بگم خاله شدن چه حسی هستش چون تا حالا تجربه نکردم عزیزم یه چیز بگم اگه یه وقتی از آسمون برف بارید و اون برف سیاه بود من دیگه دوستت ندارم عشق خاله اصلا مگه ممکنه برف سیاه بباره منم به خاطر همین گفتم چون هیچ وقت برف سیاه از آسمون نمی باره !
عزیزم آنقدر نوشته هام غمگین ، آنقدر منتظر اومدن تو هستم ، آنقدر سخته صبر کردن ، اما با تموم این همه مشکلات بازم خــــــــــــــــــیــــــــــــــلی دوستت دارم!'
****
و اینم یه متن از توی کتاب رمان یکی هست که دیگه نیست که من برات به اینگیسی ترجمه کردم و تقدیم به تو خواهرزاده ی عزیزم !
My eyes miss you
My feel love you
My hands need you
My mind calls you
My heart just for you
My life is you
I love you